یه جنگی بوده بین ایرانی ها و مصری های سال 525 پیش از میلاد
که تو طرف ایرانی حکومت حکومت هخامنشیا بوده
بعد این مصری ها گربه تو اعتقاداشون مقدس بوده و کسی حق نداشته به گربه ها از گل نازگ تر بگه وگرنه خدایان گربه ایزمی خشمشون عود میکرده و گرفتار قهر خدای گربه ایزمی می شدن
خدای گربهشون یک الاهه بوده ( الاهه = خدای مونث ) به نام (( بَسْتِتْ ))
احتمالا می گفتن هر کی تو کوچه گربه رو پِخ کنه دچار عذاب الهی می شه
ولی ما سال88 تو شهر بیجار یه مسابقه دانهیل بود که رفته بودیم و تو یه پارک بیتوته کرده بودیم یه دست شویی متروکه هم تو پارک بود که درش قفل بود یه گربه هم رفته بود افتاده بود توش * سرویس بهداشتیه نیم طبقه زیر زمین بود و چون دیوار هاش کاشی بود اون گربهه دیگه نمی تونسته بیاد بیرون که البته ما یک ملافه پیدا کردیم گره زدیم به نرده های پنجره اش که این چنگ بزنه بیاد بیرون که نیامد
ما هم هر چی غذا می گرفتیم می خوردیم کبابو جوجه و مرغ و این ها به اون هم می دادیم
اون روز هم روز تعطیل بود و دکتر ارتوپد نبود تو بخش بیمارستان و نشستیم تو ماشین تا خود خونه اومدیم این بنده خدا هم سر هر دست اندازی داد می زد از درد ..............
من هم خودم یه بار گربه تو پارکینگ خونه می امد هی خراب کاری می کرد کثیف می کرد من هم رفتم صبح زود که خواب بودن با شلنگ اب گرفتم روش که دیگه این ور ها پیداش نشه
خلاصه به غیراز آهِ یتیم از آهِ گربه ها هم بترسید که احتمالا آهشون زیر مجموعه آهِ مظلوم حساب میشه
صحبت از آه شد اینو بدونید که طبق قامه X7 هم آه داره یکی بود سر یک دونه از این طبق قامه های X7 چنان گرفتار آهِ این طبق قامه شد که تا سال های گره از زندگیش باز نشده بود
داستانش طولانیه و مفصل.....................اینجا فرصت و جاش نیست بنویسم داستانشو ولی سر آه اون طبق قامه X7 بلایای به سر اون بنده خدا امد که در تواریخ الطَبَریة باید نگاشته بشه...............
یاد باد آن روزگاران چی ؟ یاد باد.....................ایلده وارطان اوغلو .............
بعدا این ایرانی ها هم می دونستن که این ها همچین اعتقادات سس شری دارند چی کار کرده بودن ؟ برداشته بودن چند هزار تا گربه با سپاه خودشون برده بودن به جنگ بسته بودن به خودشون
اونها هم که این گربه ها خداشون بوده و مقدس بوده براشون نمی زدن این ایرانی ها رو که یه موقع تیرشون یا شمشیرشون به گربه ها اصابت نکنه و یه موقع مورد غضب اون خدای ( بستت ) قرار نگیرند
این رو که ادم بهش فکر میکنه یاد جنگ صفین می افته که اونجا هم از همین حیلَت استفاده کرده بودن در جنگ و قران ها رو بر سر نیزه ها کرده بودند تا احساسات طرف مقابل و به بازی بگیرند و اونها رو از در گیری و جنگ منصرف کنن
و باز در دوران معاصر هم که نگاه می کنی شما نمونه ها و مثال های عینی اش رو می بینی که از همین حربه استفاده می کنن تو در گیری ها چه درگیری ها و نزاع های داخلی و چه بین المللی
حیف که نمی تونم مثال بزنم یا عکس بزارم ازش خودتون فکر کنین و دقت کنید می بینید دیگه خلاسَتْ قران سر نیزه کردن فقط تو ( صَفّین ) نبوده و هر جایی که ( اعتقادات ) عمومی رو تبدیل می کنن به ( سپر ) همون مسئله داره تکرار میشه و از شاید از قبل از این که بشر بخاد تمدن حتی داشته باشه این مسئله و حربه ازش استفاده می شده و ادم هایی که سَیّاس تر بودن تو همون قبایل بدوی هم این مسئله رو بهش وفوق داشتن و اجراش می کردن تا الان هم هم داره اجرا میشه تا دنیا دنیاست هم احتمالا اجرا خواهد شد................
و تواصا باالعقل...................
28th May 2023,
SABER_MTB
یه وخت هایی که نفر یه چیزی می گه ادم کمپلت می ریزه به هم............................
و اعصابش چنان بیضوی می شه که عرب نی انداخت بله!!..................
ولی یارو اخرش هم نمی فهمه که چرا این قدر عصبانی شدی....................
برا این که بفهمی می خایی کلی بشینی توضیح بهش بدی یادت میاد که که کلیپ داری که کامل و واضع توضیح می ده.............چرا بعضی وقتها ادم با یک حرف کوچیک به هم می ریره و از هم می پاشه................
و می خایی بشینی معنی کلیپ رو برا طرف توضیح بدی.....................................منت ی یادت میاد که ............
و ایلده وارطان قادری و شرکائِ بین هُما.............
یه روز بود در سال 1394 از شدت فشار عصبی رو به نزول شدید بودیم .......................و تا حالا تو زندگی پیش نیامده بود به کسی بگیم اقا ما کم آوردیم به ما کمک کن.....................
ولی تو اون برهه.....................پا درد شدید بر اثر الاغیت یک جراح حَیَوان که خبر ندارد ز جهان آدمیت..........و مشکلات کاری.............و مشکلات در محل زندگی و مشکلات عدیده دیگه چنان بر سر ما دچار خروار شدگی شده بود که
البته ان موقع هم نفهمیدیم و ندانستیم که بسیاری از ان مشکلاتی که از طرف دیگران بود هم به خاطر این بود که آنان از مشکل ما آگاهی یافته بودند که در این جهان...............که در این جهان................شما کوچکترین ضعفی نشان دهی..............
ترجمان که : می گه تو دنیای ما یه بدعت هایی هست که مرد ها نمی تونن از مشکلاتشون حرف بزنن.................و نوشته اگر اونقدر فشار و وزن و بار رو دوشتونه که فکر می کنین تنها راه نجاتتون اینه که خودتوو دچار خلاص شدگی بکنین بشینین به یکی حرف بزنین..................................
و جواب اوشان هم این بود که : من ساعت خوابم گذشته خوابم می اد خدافظ...................
و ما از ان سال تا بگم سال های 1400 و 1401 بد ترین سال های عمرمان را دچار سپری کردگی شدیم.................که یک بار هم مشابه این طوفان ها رو رد کرده بودیم بین سالهای 1385 تا 1390 ولی این بار مثل اون بار نبود که این بار برا زنده نگه داشتن خود ثانیه ثانیه در جنگ و عذاب بودیم....................... و سالم از اون طوفان بیرون نیامدیم......................ولی همین که زنده امدیم اوسا کریم رو شاکریم.............................
اون افراد هم تا زمانی که در قید حیات اند وسعت دید شون هرگز نخواهد رسید که چی شد................تا زمانی که اَقیاد و قُیود زمانی و مکانی از روشون بر داشته بشه و فکرشون بسیط بشه.................تا اون موقع بببینند که چی شد و چی نشد.....................
چند روز پیش یکی از دوستان که اخلاق و سیستم فکریش عین خودمونه و می دونسیتیم شدیدا تحت فشاره عین خودمون یه چیزی گفت...............
یه پولی قرار بود بریزه .................برام و گفت رندش کن...............نه به پایین و بل به بالا ............گفتم برا چی ؟؟؟
و هر کس را هم که گفت نه نکن را هم دو بار نیازمند ساز.................
که اونها چه می دونن که تو از کجا می خای بر گردی...........................
و می دانی و گر نمی دانی بدان که زور بال و پر هیچ عقابی نمی رسد............................................ که وزن گاویت هیچ گاوی را بلند کند تا جهان را از آن بالا به وی نشان و نمایش دهد و بفهماند به وی که داستان چیست............................
و در این میان کشوری که بیشترین تنوع نژادی و قومیت رو هم داره ایران ماست....................
ولی خدا به سر شواهد و گذشته از شوخی هم.............تو این دیوانه خانه و خراب شده خاور میانه بیشترین امنیت رو هم داریم ..........اینو واقعا می گم ...............و ثوای جهت گیری های عقیدتی سیاسی می گم.................
اونهای که ما رو می شناسند می دونن که ما هیچ گونه تعارفی نداریم و به تمامی حکومت های جهان اععم از حکومت خودمون هم روزانه به صورت متناوب فحش خار مادر زیاد می کشیم........
این نقشه زیر محل حملات و عملیات تروریستی از سال 2000 تا سال 2020 رو دچار نمایش دادگی میشه..............
اگر این نقشه رو منطقه خودمون یه نمای نزدیک بگیریم.........................می بینیم که اطراف ما تو شرق افغانستان و پاکستان که دیوانه خونه است...............
تو غرب هم عراق و سوریه و جنوب شرقی ترکیه همچنین...................
حتی تو شمال غرب ما در منطقه داغستان و چچن و این ها......هم باز امنیت درست درمون ندارند..............
ولی ایران ما این وسط............................یه کُریدور و جزیره ایی از آرامشه................باز به نسبت دیوانه خنه های اطرافمون................
و من خودم دلیل این آرامش و امنیت رو سیاسی نمی دونم و نمی بینم.....................بلکه فرهنگی می بینم......................
فرهنگ ایرانی..........هر چقدر هم که بدی ها ضعف هایی داشته باشه....................این قدرت رو داره که این همه قومیت و ملیت رو با هم..........در کنار هم آروم و نگه داره و باعث بشه که بتونن این قومیت ها و ملل مختلف همدیگرو راحت تحمل کنن و با هم مسالمت داشته باشند................
اون هم تو منطقه خراب شده و دیوانه خونه خاور میانه که از اول تاریخ تا حالا رنگ آرامش رو به خودش ندیده.....................
24th November 2023,
SABER_MTB
یه روزی ابو علی سینا وایساده بوده سر کوچشون یه شخصی می خواست بره یکی از روستا های اطراف از بوعلی پرسید که برادر تا فلان روستای چقدر راهه ؟
مرده متعجب شد و گفت شما که فرمودی نمی دونم و اطلاعی ندارم چقدر راهه که
ابو علی سینا بهش گفت که نه........................می خوساتم ببینم با چه سرعتی راه میری که محاسبة کنم ببینم با سرعت و نحوه راه رفتن شما چقدر راهه برات
اون مرد هم گفت خب بهم می گفتی راه برو تا سرعت راه رفتنت منو ببینی و بسنجی خب..............
بو علی جواب داد که نه شاسگول..................اگر بهت می گفتم راه برو می خام سرعت راه رفتنتو ببینم و بسنجم دیگه طبیعی راه نمی رفتی و اون طوری که معمولی و طبیعی راه می ری به صورت نا خود آگاه این که می دونستی مورد سنجش هستی و تحت آزمایشی دیگه رفتارت طبیعی نمی شد......... ................ و محاسباة من اشتباه از اب در میاد
ولی وقتی بهت هیچی نگفتم گفتم نمی دونم برو خودت با همون سرعت معمولی خودت راه رفتی و قدم و گام برمی داشتی .....................و من راحت و بدون خطا می تونستم محاسبة کنم مقدار زمانی رو که طول می کشه تا شما به مقصدت برسی رو. ............