نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نوشتن مقالات باقی مانده

  1. #1
    صاحب سایت
    تاریخ عضویت
    2011-5-05
    نوشته ها
    2,563

    نوشتن مقالات باقی مانده

    چندی پیش یکی از زِ بر و بچ و مشتریان قدیم در مورد انتخاب طول مناسب پره سوال می کرد که چگونه باید محاسبة شود

    و یادم افتاد که در موردش سال 96 نشسته بودم عکس هایی رو هم گرفته بودم خیلی............



    و کلی عکس هم نشسته بودم به صورت گرافیکی درست کرده بودم...........



    که بشنیم بنویسم و نه تنها در این مورد بلکه در کلیه موارد پره بندی............

    یه دونه مقاله سال 89 نوشته بودم راجع به پره بندی که خیلی کامل بود...............منتهی اون موقع برام کامل بود یعنی اون زمان اون کل چیز هایی بود که من می دونستم در مورد پره بندی همون بود...............

    الان خیلی نکات بهش اضافه شده که باز در طول این مدت عکس هاشون رو هم گرفتم یا ساختم که بشینم بنویسم در موردشون.......

    مثلا در مورد محاسبة میزان سفت گردگی و کشش پره ها........



    که چجوری باید بسنجید و و چجوری باید دچار شید به محاسبة




    یا در مورد این که زاویه جانبی و زاویه کناری پره رو چجوری باید حساب کنید و چجوری باید تنظیم کنید............



    و همچنین در مورد زاویه شعاعی پره ها هم............



    یا مثلا در مورد اینکه چی کار کنیم سر پره ها سولفات نگیره و



    بعد از چند سال مادرشون دچار گروه آموزشی جو کار ( گاج ) نشه............



    وبا چه ماده ایی و با چی باید سولفات گیری بشن...............




    و کلی چیز های دیگه..................................پره بندی خودش اصلا یه علم جداییه خودش یه بابیه تو دوچرخه که خودش اصلا یه جهانیه..........

    در روایات و احادیث داریم که :

    الدوچرخة مدنیة العلم و الپرة بابُها........


    از سال حدود 96 و 97 که اون آقا هه امد گفت : اونــــــــــــــــچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که......به این 45 هزار تومن اصلا نیاز نداشته باشید................

    و ما هم بهش خندیدیم فکر کردیم زر مفت می زنه ولی بعدا دیدیم نه بابا راست می گفت ..........................یه کاری کردن دیگه واقعا به اون 45 هزار تومن اصلا نیازی نداریم دیگه...........!!!!

    حکومت ها هر موقع می بییند که ملت ها پر رو شدن و شورش و اعتراض می کنن می فهمند که جامعه پر رو شده......انتظار داره که حکومت بهش احترام اینها بزاره.......

    اینه که دست به کار میشه و عموم ملت رو با لقد هل می ده به سمت چپ این نمودار ..........که در گیر نون شبشون بشن و ( کرامت ) داشتن یادشون بره.......



    و برن همدیگرو پاره کنن سر نون شبشون.................و کاری به کار حکومت نداشته باشند..........

    این نمودار بالا بست و بسیط شده همون هرم مازلو است................که نشون می ده هر انسانی هر چقدر شخصیتش رشد می کنه یا بر عکس افول می کنه چه نوع نیاز هاییش کمتر یا بیشتر میشه.............

    از اون سال تا الان که پاییز 1402 است و در خدمت شماییم و هنوز کپی اوغلی مرگمو نمی دونم چرا نزاشتم و چرا هنوز زنده ام............؟؟؟



    و چرا این امتحان ما رو تمومش نمی کنن پرونده زهر ماریمونو نمی زنن زیر بغلمون حالا چه خوب و یمین چه بد و یسار.................

    به قدر کفایت جر خوردیم و پاره شدیم......................در این طویله ایی به نام دنیا.................





    خلاصه وقتی زیادی نشد که مقاله پقاله از خودم در وکنم.............شاید در این حدود 5-6 سال در مجموع 20 تا مقاله درست درمون ننوشتم............چون که دراین سال ها بیشتر در گیر این بودیم که چجوری نمیریم........... و وقتی و زمانی و فکری نمونده بود برامون که بشینیم به مسائل علمی برسیم..............................ب

    ولی حواسم بود در حین کار و هنگام تعمیر و سرویس هر چیزی تو ذهنم بود عکس های که باید می گرفتم رو گرفتم...............و کنار گذاشتم و طبقه بندی هم کردم که بعدا بتونم راحت بدونم هر کدوم کجا هستند..................

    تا بعدا اگر هنوز زنده موندیم تو این سگ دونی خراب شده که به امید خدا زود تر نابود شه................بشینیم بنویسیم همه مطالب باقی مونده رو.................و رفتیم اون دنیا تو تونل..........بگم من وظیفم و در این مقوله به انجام رسوندم و علمم رو دچار شدم به انتقال...............و نزاشتم تو مغزم بمونه که بعد که سوسک ها و کرم ها اومدن خوردن مغزمو علم ها هم باهاش نابود شه بره..........

    نکیر رو منکر بیان شب اول قبر سوالای شرعی بخوان بکنن که تجاوز می کنم بهشون.........با لوله زین هیدرولیک.............خراب............. ...خرابیش هم این جرویه که بیاد بیرون لوله زینه ولی دیگه جمع نمی شه.................به هیچی کی هم جز خود اوسا کریم جواب مواب نمی دم و خودشهم اگر پرسید سوغاتی و عمل صالح چی اوردی برامون از اونجا می گم :
    بابا اخه ما رو فرستادی تو سیاهچاله سوغاتی می خایی از ما ؟ خدایی ؟؟؟ به جان خودت ؟؟؟ از زندان چی می آرن جز خاک بر سری و غم و غصه ؟؟ بیا و به کرم خودت از ما در گذر .................بی خیال ما شو..............


    کاری نداریم مقاله های که باید بنویسم رو هم خورد خورد که یادم می امد می نوشتم لیست می کردم که چی ها رو باید بنویسم بعدا یادم نره.......چیزی در حدود 110 تا مطلب زیرو درشت شد...........

    عکس ها رو هم یه سر شماری زیر کردم ............چیزی بین 2500 تا الی 2900 تا بودند..............

    در همه موارد مختلف الهجت و گوناگون

    از ضریب دنده بگرفته......



    تا ترمز های مگوه را ( مَ گوه را ) یا همون Magura که من قبلا فکر می کردم ترمزهای Avid Elixir گوه ترین ترمزهای منظومه شمسیه ولی بعدا که رفتم تو بحر این Magura ها دیدم واه واه واه



    صد رحمت به همون الکسیر...................این دیگه چه آشغال مضافتیه........!!!!!! یک بار به صورت مبسوط رفتم تو بهرشون..............و حسابی مورد بررسی عمیق و شدید قرارشون دادم............و به حالت تهوع استمراری رسیدم...........

    و خدارو چی؟؟؟ و خدا رو شاکریم و لِوالدین احسانینا............. که دیگه زیاد تو وادی صنف الدوچرخ نیستیم که بترسیم از کسی و شرکتی لازم باشه دستشویی کنیم تو یه قطعه و لوازمی با قدرت.........هر چه تمام تر بهتر می کنیم.................

    و به امید خدا اگر جنگ جهانی سوم در نگیره.................شاید بشه تمومشون کرد مقالات رو در سالهای پیش رو..............



    یه چیزی در حدود 15 الی 20 تا نوشته رو هم نشستم نوشتم ولی نیمه کاره مونده..........

    خلاصه اینجوری هاست که از دهات امدیم به اشتهارد..................

    پارسال بهار دست جمعی ...........که تو کانال فحش و فحش کشی راه انداخته بودم تو پست ها و حکومتی ها رو فحش کشی می کردم................یه سری بچه ها می گن چرا دیگه فحش نمی دی........

    اولا که می دم چون اصلا فحش نمک زندگیه.....................بدون فحش اصلا اعصابم اروم نمی گی گیره.....................

    دوما که دو تا دلیل باعث شد فشار فحش هام بخوابه یکی این که بعد از اون اتفاقات.... اون ماه سوگواری که تو تقویم قمریه فرا رسید دیدم ملت باز تو صف قیمه اند...........همون ملتی که داشتند کک می خورند و کشته می شدند و زندانی.....................اون موقع بود که فهمیدم وقتی سید محرومان می گفت به شما نهار دادن یا نه..............شوخی نمی کرد............................قشنگ می فهمید این ملت.............قیمتشون............یه پرس غذاست و بس.............با یه پرس غذا قابل خریدن اند این ملت...........

    دوما این که اون ایام همه رو غیر خدا کشیدیم به فحش.....................و مراسم برائت از مشرکین رو به منسه ظهور و اجرا در اوردیم که فردا کپه مرگمو گذاشتم رفتم اون ور داستان اوسا رو کرد گفت چی کار کردی بگم من تو رو فقط قبولت داشتم هوات هم داشتم..............بقیه رو فوحش کش می کردیم...........هر کی هم اسم غیر تو رو می اورد و غیر تو رو دوست داشت اون ها رو هم فحش می دادم............... حالا خودت می دونی من نیتم پاک بود می خایی هر کاری بکنی باهام

    در این میانه بر خی از امت الحزب اللهی و خیلی ها هم غیر حزب الهی ها دچار بر خورد کردگی شد بهشون و از اون به بعد پیام میدیم بهشون ما رو به برخی از اعضای بدن خودشون حساب کردن ماهم گفتم.................

    اینجوریهاست.......................؟؟

    ولی یه عده دیگرشون هم که اتفاقا درجه حزب الهی شون خیلی هم بالا بود اینقدر باجنبه بودن و با این که به تمام چیز هاشون فوحش کشی کردیم ولی ناراحت نشدن از ما

    و خدایی به من درس ( جنبه ) دادن................و باعث شدن خط کشیم رو از این جوری......................



    به این جوری تغییر بدم.............



    و کلا به این درجه از فهم رسیدم که این در گیری های اجتماعی را خودشان بوجود می آورند.............و هر دو طرف در گیر را یک ( نهاد ) بندهاشونو می کشه.............



    و هدفی ندارند جز زدن جیب ما........................در این بحبوحه و کارزار.............
    ویرایش توسط SABER_MTB : 14th November 2023 در ساعت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •