نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: آرزو بر جوانان و زهر مار

  1. #1
    صاحب سایت
    تاریخ عضویت
    2011-5-05
    نوشته ها
    2,569

    آرزو بر جوانان و زهر مار

    چند مدت پیش یه بنده خدایی بهم پیام داده بود در مورد دوچرخه سوالاتی داشت صحبت می کردیم و ازش پرسیدم چند سالتونه و متولد چه سالی هستید گفت متولد 1383.....................................


    و این عدد مارو سخت و شدید برد به اعماق خاطرات...........................و باعث شد حس پیری بهم دست بده ................................و واقعا بفهمم که دیگه اونجوری ها هم که بودیم دیگه جوان نیستیم..........

    دیگه کم کم داریم به سن بعثت نزدیک می شیم دیگه..................

    یعنی این حس بهم دست داد که ......الان یه کسانی دارند میان دوچرخه سوار می شن که اون موقعی که ما دوچرخه سوار رو چند سالی بود که شورع کرده بودیم هنوز در این جهان مادی نبودند..................




    اون موقعی که با شلوار پارچه ایی و کفش مدرسه می رفتیم یهو تو یه روز 120 کیلومتر رکاب می زدیم جورابمون هم می کشیدیم رو شلوارمون که پاچه شلوار لای زنجیر رو طبق نکشه داخل............* که این سنت حسنه رو الان به شکل بالا دادن پاچه راست تا الان هم حفظ کردیم..........................



    اون موقعی که عقده داشتن دوشاخ بلند داشتیم..........................و بر می داشتیم دوشاخ RST هشت سانتی متری رو لوله هاشو می کشیدیم بیرون تا عقده های درونیمون رو دچار بروز دادگی و کرم های داخلیمون رو دچار ابراز بشیم.............



    اون سال ها و زمان هایی که یه تیکه سراشیبی کوچیک یه جا تو یه کوچه خیابونی می دیدیم می شد برامون پیست دانهیل و فری راید..................



    * اونم کوله پشتی نارنجیه رو هم که اون پشته می بینید از سال 1378 که گرفته بودمش برا کوه نوردی داشتم این اواخر دیگه رنکش شده بود سفید.......................از بس زیر باد و باورن و افتاب مونده بود...............* اون عکسه مال سال 1381 است..........

    یه بار با اون رفته بودیم دیزین از سر گردنه که سرازیر شدیم پایین سمت کف دره به سمت گاجره.............توش یه شونه تخم مرغ ریخته بودیم و لای روزنامه اینها پیچونده بودیم که محافظت بشه خیر سرش..................... وسط های پیچ و خم های گردنه حس کردم یه چیزی سردی داره می ریزه پشت کمرم.........................!!!!!!!دیگه خود حدیث مفصل بخوان از این چی ؟؟؟؟؟

    و تا چند سال...................................... تا چند سال اون کوله هه بوی تخم مرغ گندیده می داد...................

    و چه کار ها که با اون دوچرخه رده پایین نمی کردیم..............................




    تازه تنه اش سایز 19 بود.....................و دو اینچ.................دو اینچ یعنی یک سایز کامل برام بزرگ بود..........................ولی با همون می رفتیم دیواره نوردی..........................



    روزگارانی که پیکان هنوز جولان می داد و سلطه داشت در خیابان های شهر........................

    یادش بخیر..................اون زمان ها استیشن زیاد می دیدیم تو سطح شهر................تو همین عکس زیر یه پراید استیشن داره می ره و پشتش در لاین مقابل به اون سمت یه پیکان استیشن......................



    و ما آرزو به دل مونیدم تو زندگیمون یه استیشن داشته باشیم.............................یه استیشن خوب و مشتی و با مرام و با دوام...................



    ولی ما نمی دونستیم که در جایی که بنام جهان سوم.................و توالتی به نام خاور میانه..................................اصل ا استیشن چیه ...........................داشتن آرزو اصلا جرمه...............................

    آرزو ؟؟؟؟؟؟؟ !!!! نه حاجی اصلا خوشحال بودن جرمه.................... خوش حال بودن جرمه حاجی.............................باید همیشه عر عر کنیم و ناراحت باشیم.........................



    یه بار دیه بخون......................باید همیشه چی باشیم ؟؟؟؟ ناراحت.............نا + راحت.............یعنی نباید راحت باشیم....................................اف تاد ؟؟؟؟

    حال ولش کن .................... روزگاری که ..............................کار هایی با همون دوچرخه که نه سایزش برامون مناسب بود نه رده آنچنانی داشت می کردیم که الان با بهترین دوچرخه هم باشه نمی تونیم دیگه بکنیم........................یعنی بدن و ذهنمون دیگه کششو نداره.....................



    هی هات...............................حاجی هی هات................................چی شدیم........................چی کار مون کردن تو این دنیا و تو این مملکت سگ دونی.......................................... ......

    ذهنمون نابود شد.....................حس پروازمون نابود شد رفت........................چه ارزو ها که در سر نداشتیم..................................و چه آمال .......................

    سال های دور داشتیم پول جمع می کردیم بریم Whistler......................ویسلر قبله گاه و مکه و شهر مقدس تمامی دوچرخه کوهستان سواران عالم بود و هنوز هم هست.........................



    سال 1390 بود داشت پولمون جور می شد...........................اون زمان حدود 4.5 الی 5 تومن پول لازم داشت.....................یعنی حدود 4500 الی 5 هزار دلار..................الان که پاییز 1401 است میشه 185 میلون تومن.......................................... ..




    الان پولش هم داشته باشیم............................ دیگه کو چرخ دانهلیمون ؟؟؟؟؟




    کو توانایی دانهیلیزممون ؟؟؟؟؟




    کو حس و حال و دلو دماغمون ؟؟؟؟؟



    نشد که ما به حج الویسلر بریم ولی میگن هر کی در دل قصد و هدف و نیت حج رو داشته بوده باشه ولی نتونه بره ثوابش براش ثبت و ضبط می شه.....................

    نمی دنم والا باید صبر کنیم این مرحلة و این جهان و این عالم هم تموم شه در بیام ایزش ببنیم اوسا کریم دیگه چه مراحلو چه بازی ها و چه فُشار و فَشار هایی برامون تدارک دیده که ما رو دچار ازمون و آزمایشو آب بندی و تست کنه.......................

    فقط اگر به ما باشه بهش می گیم عاجزانه که اوسا................................بسه دیگه پُخ خوردم.......................غلط کردم ......................ما اونقدر ها هم که فکر می کردیم مقاوم نبودیم حاجی ................ بیا دیگه این آزمایش رو چیز کن.............

    می دونی ....خیلی ها هستند تو همین دنیا ادم رو ازمایش می کنن............ نه برا خاطر اینکه ببینند ما چند چندیم و چند مرده حلاجیم......................بلکه ( ببینیم ) توجه فرمودتی..................ببینیم چند چندیم و چگونه اییم........................وگرنه اونها خودشون می دونن...............ما چی کاره حسنیم...................

    مثال عینی و فنی و فیزیکیش...............مثلا یه سری کار ها رو و قطعات رو که خراب می شد و معیوب..................



    ما می رفتیم روش کار می کردیم و وقت می زاشتیم و دنبال قطعه می کشتیم...................



    و دنبال ساخت قطعه جایگزین براش بودیم ............و..................




    اخرش بعد از چند بار ازمودن و وقت و پول و صرف زمان و انرژیو هزینه متوجه می شدیم که نه اقا این درست بشو نیست و اگر هم درست بشه برای مدت زمان کمی درست باقی می مونه ..................و کار میده و دردسر جدید ایجاد نمی کنه..............

    منتهی تا این راه ها رو نمی رفتیم که خب متوجه نمی شدیم و این پول و وقت رو نمی زاشتیم متوجه نمی شدیم...........................

    حالا یه سری دوستان و مشتریان که مثلا همون مشکل رو قطعه و لوازمشون بر می خورد ........................و می دونستم که با توضیح و با حرف متوجه نمی شن و قبول نمی کنن........................

    فقط و فقط برا این که خودشون ببینند و بدونن و متوجه بشن این راه رو باهاشون..............................این راه رو باهاشون می رفتم................و این کار رو براشون انجام می دادم................*** بعد از این که بهشون می گفتم اقا این کار رو نکن و این پولی که می خایی هزینه کنی داری می ریزی دور ها..................داری می ریزی تو جیب من ..................ولی داری هدر می دی ها..............................و گوش نمی کردن...................

    یعنی خودم دیگه نیازی نداشتم ببینم و بدونم فلان قطعه در صورت بروز فلان مشکل اگر فلان و بهمان کار رو روش بکنی چی میشه...............و چه نتیجه ایی در بر داره........................

    برای اینکه خود طرف ببینه اون هم بعد از این که بهش توضیح می دادم و می فهمیدم و متوجه می شدم توضیحات منو گوش نمی کنه................این وقت رو براش می زاشتم.........................و این راه رو باهاش می رفتم................که خودش ببینه ..............منتهی این مرحلة هم دیگه گذشت چون قبلا حد اقل وقتشو داشتم..............اولا دوما یه ذره دید گاهم فرق داشت....................... الان دیگه حتی ترجیح می دم همون وقت رو بزارم رو کار یک نفرو یک بنده خدایی که می دونم کارش به نتیجه می رسه و کارش راه می افته............ ............یعنی به طرف می گم گوش می کنی گوش کن نمی کنی برو خودت هم وقت و هم هزینه و هم انرژیشو خودت بزار............نتیجشو بعدا خودت ببین............

    دیدگاهم هم اون موقع می گفتم................خب این طرف خودش نمی دونه و متوجه نمی شه این پولی که می خاد به من بده رو راضیه....................

    الان می گم آگاهی من باید مقدم بر رضایت اون باشه...........................یعنی اون ممکنه راضی باشه........که این پول رو به من پرداخت کنه.....................ولی من که می دونم این پولش و داره می ریزه دور که نباید بگیرم ازش که....................یعنی با وجود رضایت اون.......................من وظیفه دارم نگیرم ازش

    مثل موقعی که یه نفر در مورد یه جنسی اطلاع نداره................و من دارم که مثلا فلان جنس مرخصه یا بی کیفیته......................من وظیفه دارم بهش نفروشم.................گرچه خودش راضی باشه بخره.............................این که وظیفه دارم بهش بگم و گوش زد کنم به بحثه ولی بالاتر از اون وطیفه هم دارم بهش ندم.............گرچه اون ممکنه از دست ما ا ناراحت بشه و ما رو شاسگول فرض کنه بگه اقا تو رو سننن.................؟؟؟ پول خودمه می خام اصلا پولمو بریزم دور به شما چه ربطی داره ؟؟؟

    یعنی آگاهی..................فروشنده یا تعمیر کار............................از نظر اخلاقی به نطر من مقدم و ارجح است بر رضایت خود مشتری..................
    به عبارت دیگه اگر فروشنده یا تعمیر کاری می دونه و مطلعه که فلان جنس و قطعه یا فلان کار به نفع و به صلاح مشتری نیست..........................ولو اون طرف خودش متوجه نیست ..................فروشنده وظیفه داره بهش اون جنس رو نفروشه...................یا تعمیر کار ویفه داره اون کار رو برا طرف نکنه.....................

    حالا این که صلاح مشتری..............تا چه حد برا اون تعمیرکار یا فروشنده مهمه.........................اون بحثش دیگه جداست............................


    بگذریم و بگذریم و بگذریم.............................از مباحثة اصلی دچار فاصله گرفتگی زیادی شدیم..............



    بعد از اونجا یه جایی دیگه رو پیدا کردیم به نام جزیرةٌ سقطری...................................



    جزیره آرزو ها.......................



    و جزیره عجایب.............................




    جاییی پرت و پلا در وسط اوقیانوس........................ یا در وسط عوق یانوس..................... جهان سیاسی و اجتماعی زهر مار بشری در گوشه ایی دور افتاده و دور از هیاهو های دو عالم نشسته به تماشای جهان..........................................



    گفتیم دیگه اینجا که دیگه حله دیگه..............................ارزون هم هست هزینه زیادی نمی خاد رفتن بهش...........................

    که اون هم به مدد و لطف یه مشت مادر خراب و کثافت نجس گند زدن بهش رفت............................................ .


    گند زدن بهش رفت.......................


    گند زدن بهش رفت........................................

    بر پدرو مادر خار مادر تمام سیاست مداران جهان و هر خری که ازشون حمایت می کنه لعنت.......................................... ....................

    بشمار........................................ .....


    یه چیزی هم در مورد اونجای که گفتم به اوسا کریم که اقا بسه دیگه ترکیدیم یادم افتاد گفتم این هم بگم بهش.....................از همین تیریبون......................حاجی از همین تیریبون...............

    که گفتیم اوسا ما دیگه له شدیم بسه کم اوردیم................ آزمایش رو Abort کن...........................ملغی کن..................تمومش کن.............

    منتهی بیشتر و بیشتر و بیشتر که دچار تعمق می شیم تو کار خودمون و اوسا....................و می بنییم با این که تو آزمایش ها ری*یم..............و Fail کردیم و مردود شدیم...............ولی هنوز تو این آزمایشگاهیم........................ و هرچی هم می گیم اوسا بسه می گه خفه شو زر نزن.......................

    معنی ایی نداره جز این که می گه ..................الاغ........................ جمع کن خودتو.......................................

    اینجا که فقط تحت آزمایشی..........................




    اینجوری ر*دی...................

    که خب فردا بری.................تو مسیر اصلی



    چه خاکی به سرت می خایی بریزی ؟؟؟؟؟؟؟

    داره به ما می گه .......شاسگول اوشگول الاغ.................بد بخت دارم بهت وقت می دم دچار اصلاح کردگی شی خودتو برو R&D کن برو تفحص کن ....................




    برو اصلاح کردی سیستم هاتو....................طرح هاتو.....................

    دوباره جمع کن خودتو...........................




    بیا که دوباره می خام پاره ات کنم و جرو واجرت کنم نابودت کنم...........................



    فکر نکن که ولت می کنم راحت باشی.......................می خواستی راحت باشی....................بچری.............. ..........نباید ادم می شدی می رفتی گاو می شدی که تو طویله ایی به نام دنیا........................آب و علوفت مهیا بود....................خورو خوابت مهیا بود....................و بهشتت اماده......................بود

    به میوه ممنوعه ایی که گفتم دست نزن دست زدی.........................گفتی می خام ادم باشم.......................و دیگه دکمه پخ خوردم و Abort Mission هم نداره..................

    گفتی می خام ادم باشم.............................آدمت می کنم...................................آدمت می کنم.................اینقدر می زنمت اینقدر لهت می کنم که آدم شی...................


    میگه من تو همین طویله........ هیمن دنیایی که برا خیلی ها بهشتوشنه............تو که دست زدی به اون میوهه هه........تو که گفتی میخام آدم باشم..........دیگه
    برا تو جهنمه................همین جا...........اینقدر می زنمت ...اینقدر می زنمت اینقدر می زنمت اینقدر می زنمت...............



    اینقدر فشار می ارم بهت که هیچی ازت باقی نمونه......................................



    نابودت می کنم اینقدر فشارت می دم که شکل آدم شی.................................صدای ادم از توت در آد..............................





    دنبال خوشی بودی و حال خوب و بهشت...............................اینجا چی کار می کنی ؟؟؟؟؟ چرا دست زدی اصلا به اون چیزیکه گفتم نزن ؟؟؟؟؟؟

    ** البته اون هایی که می دونن می دونن که وقتی گفته دست نزن منظورش این بوده که ببینه کی جرعتشو داره دست بزنه..................کی مردشه...........دست بزنه...........





    حالا هم میگه دیگه برو حوصلتو ندارم حزف زیادی هم موقوف........................شروع کردی تا تهش باید................بایــــــــــ ــــــــــــــــــــــد خشتکت جر بخوره...................

    تازه غول اخر و Boss این مرحلة اینه که باید در بیافتی و در گیر شی با این هایی که ادعا می کنن نمایندگی اوسا کریم رو رو زمین وا کردن........................

    پدر سگ ها تمامی ارکان و اصول و شاخه ها و رسته های یک بیزینس و کاسبی رو دارند بعد به طرفداراشون می گی این ها کاسب اند می گن نه.................زبونتو گاز بگیر توهین نکن...............................

    تبلیغ می کنن..................



    نمایندگی باز می کنن.....................




    خبر ندارند که یه موقعی که مشخص شه نمایندگی هاشون تمام فیک و بی مجوز بوده ..........................خار و مار نه تنها خودشونو و بل هر خری که این ها رو به عنوان نمایندگی اوسا کریم قبول داشته هم خودش مورد عنایت قرار .......................؟؟؟؟!!



    و زیادی هم که دهن باز می کنیم و زر زر اضافه بر دهانمان می کنیم خود اوسا با یه تو دهنی های محکمی که چند سال .......چند سال طول می کشه بفهمی از کجا خوردی ...........بهت حالی می کنه که زر زیاد تر از دهنت نزن...........................

    میگه نگاه کن ببین کسایی که راجع به من زر زیادی زدن چی شد ؟؟؟؟؟؟ نتیجش چی شد......................؟؟؟؟؟ قبا ها رو فکر کردی از کجا درست کردن ؟؟؟؟؟


    از حرف های زیادی و بی موقع ( حلاج ) هایی که می دونستند چی باید بگن ولی.............. نمی دونستند چی ( نباید ) بگن.....................



    تو اون عکسکه از سر در ورودی دار ال ویسلر زده بودم اون بالا................یعنی این عکس......................



    این علامت ها رو می تونید ببینید.............




    این ها می دونید چیه ؟؟؟؟ درجه بندی سختی مسیر.........................


    دایره سبز = مبتدی

    مربع آبی = متوسط

    لوزی سیاه = Black Diamond = پیشرفته

    دو لوزی سیاه = Double Diamond = حرفه ایی

    مثلث قرمز = رفتی تو اون مسیر ها با مسئولیت خودت برو جونت پای خودته به ما ربطی نداره......................

    اون همونه که می گه ای که از کوچه معشوقه ما می گذری................................بر حذر باش که سر می شکند دیوارش..................

    و می دونی ........................مسئولیت خون های کسانی که بدون آگاهی وارد اون مسیر ها می شن....................



    * اون سیاه ها که بالاست مو های طرف بود که با پوست کله اش کنده شده بود........................داستان این بنده خدا هم خودش در نوعش خودش جالب بود یه روز باید داستان این بنده خدای شاسگول رو هم بنویسم که چی شد اینجوی شد که برا دیگران تجربه بشه.......................

    و هم مسئولیت خون هایی که بعضی ها که مدعی می شن ما مسئولین این مسیریم و ما دربان این مسیر هاییم مسئولیت خون هاییکه اونها می ریزند رو زمین هم...................................گردن اونهاییکه این مسیر ها رو اصلا عمومیش می کنن و نمایشش می دن........................................

    آمبولانس هم اخه نداره تازه..........................اونجا اخه...............



    فکر می کنی یکی قراره بیاد نجاتت بده....................................می بینی نه.............................سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت......................



    * این بنده خدایی بالایی رو تو بیابون های اطراف اتوبان قم پیداش کردیم سال 1390.....................بردیم گزارشش کردیم به اداره اگاهی مرکزی تهران ( بردیم
    گزارشش کردیم ) نه که کله یارو رو برداشتیم بردیم ها...................خبرشو..........برد م............!!!!...................و دو هفته بعد زنگمون زدن که پاشو بیا بریم جاشو نشونمون بده......................رفتیم با مامورا ................. نشونشون دادیم و..................ماشین صحنه جرم و این ها اوردن تشخیص دادن طرف اونجا خود کشی کرده بوده..................

    بعدا تو اینترنت هر چی سرچ کردم ببینم خبرش چی بوده و داستانش چی بوده هیچی پیدا نکردیم..........................

    این بنده خدا هم که اون کار رو با خودش کرده بوده تو اون بیابون...............شاید تو این آزمایشگاهی که بالا تر صحبتشو می کردیم بهش خیلی فشار امده بوده و نتونسته بوده تحمل کنه..............................دکمه توقف اضطراری آزمایش رو فشار داده بوده.....................



    منتهی نمی دونسته که مجانی نیست....................جریمه داره جریمه بدی هم داره...............................جریمه بدی هم داره...........................



    تو فکر کردی همینجوری یهو به دنیا اومدی ادم شدی ؟؟؟؟؟ اره ؟

    این..........................




    می دونی یعنی چی ؟؟؟؟؟؟


    یعنی این .........................



    مفصل و تفضیلی و تفصیلی اش هم دوست داشتی اینجا نوشتم یعنی چی .................

    http://www.saber-mtb.com/forum/showt...ull=1#post4356

    سوار قطاری..........................تو فکرمی کنی نشتی تو ماشین شخصی.............خودت...............هر موقع دوست داشتی می تونی بزنی بغل اصلا نری..................


    نه ابله.............سوار قطاری........................



    فکر می کنی تنهایی داری راه میری برا خودت به کسی هم مربوط نیست.................نه حاجی دو امدادیه...................مسابقه Rely است................



    تمام اتم ها و مولوکول هایی و تمام حیوانات و تمام انسان هایی که تو بوجود اوردن ذهن و جسمت شریک بودن و دخیل هم سوار همین قطار اند و مقصد همه با هم...................یه جا بیشتر نیست..................

    تو اگه ترمز اضطراری قطار رو بر داری بکشی......................همه رو پیاده و کردی و همه رو الاف و اوسگول خودت کردی ............می فهمی.......................همه مجبور اند وایسن..............بقیه راه رو پیاده برن...........................فقط خودت نیستی...........................

    همه مسافرای این قطار.......................دونه به دونه تلاش کردن ...........که بلیط خریدن......و سوار اند.........................و همه دونه تلاش کردن DNA ها و ژن ها رو تکامل دادن هر کدوم یه قدم و هر کدوم یه قدم.............................رسیده الان دست تو..........................فکر نکنی خودت یهو اومدی دنیا این ذهن و این توانایی های فکری و جسمیت رو خودت به دست اوردی......................!!!!!

    ترمز اضطراری هم داره این قطار و این آزمایش....................ولی بکشی جواب و جریمه و پول بلیط همه اون هایی که قبلت بودن رو باس بپردازی.....................






    خلاصه اینجوری هاست دیگه...........................

    و بهی نستعلیق...................

    خلاصه ایلده وارطان اوغلو و شرکا.................

    بریم دیگه حرف نامربوط زیاد از حد زدیم....................
    ویرایش توسط SABER_MTB : 14th November 2022 در ساعت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •