چندی پیش فشار اعصاب خوردی بر اثرچرخ سواری نکردن بر پا درد غلبه کرد و زدیم به سیم اخر گفتیم جَهَندم و ضرر می ریم فوقش چند روز درد تحمل می کنیم دیگه بابا ترکدیم بس که تو این شهر لعنت الله علیه موندیم....................

اول کار که رفتیم وارد سرخه شدیم دیدیم دو تا اتوبوس از یه قشر خاص اورده بودن اردو داخل جنگل رو گند زده بودن بهش............................

قشری خاصش رو نمی شه اسم برد فقط بگیم که لشکر مخلص خدا بودن........................


بعدا اتوبوسشون هم موقع غظیمت کردن سر یه پیچ نزدیک بود ما رو قیچی کنه...................ما هم فحش خار مادر رو کشدییم به راننده اش..................ان هم خودش رو زد به نشندین...............


از اون جایی که حرصمون گرفته بود سر خروجی دیدیم وایسادن...................ما هم رفتیم باز بغل پنجرش که اقا نزدیک بود ما رو زیر بگیریو مگه کوری..................و بینش حرف های / ک / دار هم زیاد می گفتیم............


اون هم ما رو گرفته بود به بیضه هاش..............یه اقایی هم که از لباسو سرو و وضع و قیافش مشخص بود که از سربازان گم نام است نشسته بود بغلش هی به راننده اشاره می کرد که هیچی بهش نگو و جوابش رو نده.....................راهت رو بگیر برو............................................ ..

بعد هم چون اصلا این قشر خاص وظیفشون اینه که ملت رو به بیضه هاشون بگیرند همون جوری با اتوبوس تو اتوبان شروع کردن به دنده عقب رفتن.....................تا برسن به یه خروجی که مثلا یه دو کیلومتر رانندگی نکنن از در برگردون بعدی بخان برن.................

چند تا فحش هم از دیگر ملت غیور خوردن ولی گویا کلا عادت دارند به شنیدن این حرفا ....................................


کار نداریم اقا رفتیم در قعر اعماق یه جایی سری ناک آلود...................




که قدیما جزو بیابو نو کوه خدا بود ولی یه نهاد مربوطه ایی که غرابت خاصی با همون قشری که اول صحبت کردیم دارند یواش یواش اومدن اونجا رو صاحاب شدن.....................و گفتن اقا اینجا کلن واس ماس...........................

ولی ما باز هم می ریم.................!!!!!! و هر دفعه بگیرنمون می گیم دیگه نمی اییم.....................!!!!!!!برادفعه بعد هم که بگیرنمون دیگه سربازه و اونی که پست می ده و فرمانده هه عوض شدن دیگه می ارو نمی شناسند.........................!!!!!!!!!!!د وباره می گیم دفعه اخرمونه...................

خلاصه الان 10 ساله که دفعه اخرمونه...................

داشتیم منطقه رو مورد ارزیابی و عرض یابی و طول یابی قرار می دادیم که چه مسیرهای فری راید اندورویی که نمی شه از توش در اورد...................



که به ناگاه با صدای موتور گشتی جان بر کفنو کف بر جانان مواجه شدیم و به سرعت اصول اختفایی رو اجرایی کردیم..................

بدین حالت..............



و زیاد نشد که در ان منطقت بمانیم چون همش اسرس داشتیم گفتیم الان می ان گیر می دن..........................می گن اینجا چی کار می کنی ..........................

اخو اونجا معلوم نیست چی کار می کنن..............البته به ما هم ربطی نداره که چی کار می کنند.........................
آموزش بسکتبال می دن اصلا به ما چه................

به بنده خدایی هست اونجا خیلی پسر خوبیه...............قد بلند................پرتاب های بلند.................تا حدود 3 هزار کیلومتر برد داره پرتاب هاش.............

الان دارند فقط رو دقت پرتاب هاش کار میک نند که توپش دخیخ بیافته داخل سبد................!!!!!!

خیلی بچه با استعدادیه تو بسکتبال..............اسمش شهابه.................

و البته بیش از این وارد جزئیات ایشون نمی شیم چون زیاد دوست نداره کسی تو کارش فضولی کنه...........................اگه بفهمه کسی تو کارش داره سرک می کشه یه داداش دیگه داره که اسمش /Coca Cola / است.................

اون داداچش رو می فرسته بیاد از یه ناحِیَتی بر شما وارد بشه ..........................که دخولش توام با رنج فراوان است..........................

اضافه شده بعد از : 13 minutes

البته در راستایی گند زدن تدریجی به سرخه.................


یکی دیگه از اماکنی که خرابش کردن یه مکانی بود نزدیگ در تهرانپاس که ما اسمش رو گذاشته بودیم / U /

دو تا گودی U مانند بود که همیشه بری بچز از پیست که راه می افتایدم به سمت پایین........دم U حد اقل یه نیم ساعت سه ربعی وا می سادیم به پرش زدن............

و پشتش هم کلی دی.اره های مخوف درست کرده بودیم که هی سخت ترو جذابترش کنیم اولاز رو دیواره پشتی ها می اومدیم پایین بعد می رفتیم داخل U و از اون ور دچار پرواز کردگی می شدیم............

دو تا حالت U بودن کُنار هم یکی بزرگ ترو اون یکی کوچیکتر....................

تو اون بزرگه دور بیشتری می گرفتی..................و بعد از خروج ازش مسافت بیشتری رو می رفتی .................ولی رو کوچیکه...........رمپ خروجیش تیز تر وبد و پرتت می رکد هوا و موقع خروج ازش بیشتر می رفتی بالا.....................

از حدود 4 - 5 سال پیش که اومدن با کمپرسی هر جا نخاله ساختمونی داشتن جا نداشتن خالی کنن هی ریختن توش تا گند زدن بهش...........
بعد هم که کاملا پر شد گفتن عاقا چه کاریبهتر از این که یه توالت عمومی روش بزنیم به معنای واقعی کلمه ملت بیان / ***** / توش..................




هیچی دیگه فکر کن الان جایی که ما می پریدیم اون زیر مملو از چیه....................!!!!!!!!!!!

نمی دونیم والا تو یه جایی داریم زندگی می کنیم که به فضولات انسانی بیشتر از چرخ سوار بها می دن.......................


الان تو کل قاب تصویر.............تنها چیزی که باقی مونده اون جرثقیل زمینی رو اون برجه تو پس زمینه است که هنوز هم از بالا پشت بوم توالته مشخصه..............

اون هم برا برج / ایرتویا / است که 20 ساله دارند می سازندش ما نمی دونیم چی کار می کنن خو یا تمومش کنید یا نمی خایین کار کنین کارگاه و کارگرا و جرثقیلو این ها رو برا چی هر روز به کار می گیرین خو.........................

http://www.mahaleman.ir/detail/news/2187